سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خانومی که شماباشی

سلام عزیزان ممنون میشم توی وبم عضوشین وباپست های زیبا ودلنشینتون فضای وب رو آراسته تر کنید.

کج خیال

من زنم

زیبایی های خودم را دارم

و از آنها استفاده میکنم برای زیبایی ام

نه به خاط جلب توجه،نه اشتباه نکن

دوباره کج خیالی کردی؟

دوباره؟

آن هم به من؟

نه من این کار را برای خودم میکنم

به خاطر دل خودم

تو

تواگرمیخواهی گناه نکنی چشمانت را ببندبه من به چشک یک خواهر نگاه کن کج خیال

کج خیالی توباعث بدنامی من شد

همه جامن رابه عنوان یک انگل میبینند برای جامعه

ولی نمیدانند که همه اینها زیر سر تواست

توی کج خیال


برگان پاییزی

من زنم            مانند برگان پاییزی

که در کف این روزگار افتاده اندوهمه بی اعتنا مرا زیر پایشان خورد میکنند وعبور میکنند ازمن بی هیچ توجی

من را زیر پایشان له میکنند میفهمی؟؟؟؟

واز صدایش لذت میبرند

لذت میبرند ازصدای خورد شدن شخصیت من،از صدای شکستن دل من

لذت می برند

ومن خورد میشوم آن هم به دست تو

آه نه ببخشید

یادم رفته بود که من حتی لیاقت برای تو ندارن که به دستت خورد شوم وباپایت مرا له کنی!!

چه فکرمیکردیم وچه شدوچه خواهدشد!...


دل من را

من زنم

درجامعه ای کثیف زندگی میکنم

پرازکثافت

که این جامعه رابه گندکشیده اند

تو

وقتی دلم رامیشکنی...ومن باصدای بلندمیخندم

فکرنکن که سرخوشم

من بلندمیخندم که توصدای بلندشکستن قلبم رانشنوی

این صدای گوش خراش را...

تانفهمی از دستت ناراحتم

تاازدستت ندهم

من زنم

ازجنس آب،مثل آب

پاک وزلال ولی

وقتی که ذره ای جوهربدی را درمن میریزی

درمن پخش میشود من تحمل اینرا ندارم

پس تو

در برکهی ساکن دلم غوغابه پا نکن

کاری نکن که هیچ ماهی نخواهد به سمتم بیاید از ترس!

در دل من بازی نکن

دل من جای بازی نیست

ولی توهمه چیز را به بازی میگیری

همه چز را

حتی دل من را


من زنم احساساتم جریحه دارمیشه

من زنم

احساساتم جریحه دارمیشه

وقتی میفهمم دوستم نداشتی

وقتی میفهمم فقط ازسر ترحم به من میگفتی دوستت دارم

فقط ترحم

وقتی میفهمم که وقتایی که برات دردودل میکردم وتوبااحساس به حرفام گوش میدادی ومن احمق برایت میگفتم ومیگفتم

وتو آنهارو به عنوان طنز دربرابر دیگران آن هم جلوی خودم بازگومیکنی!!!

ومن مجبورم سکوت کنم

سکوت

به خاطرتوی لعنتی تویی که عاشقش بودم

عاشق

ولی توعاشقم نبودی اینها فقط ترحم بود

ترحم

ترحم...


من زنم موجودی که احساس داره

من زنم

موجودی که احساس داره

احساساتی که تووامثال توتحقیرش میکنین

باهاش لطیفه میسازین

میخندی به احساساتی که من به خاطرش گریه میکنم

گریـــــــــــــــــــــــــه

الان هم من این نوشته ها رابابغض مینویسم

وتوباخنده میخوانی ومیگویی:بچه بود!!!

این توحین به شخصیت من است

خداوندمن را این گونه آفریده

ساده واحساساتی

توازهرکلمه ای که ازدهانم خارج میشود برعلیه خودم به کارمیگیری

منو خورد میکنی

شخصیتم رو

ومن فقط باعشق ومحبتی که تاحالا ازت ندیدم میتونم دوباره روحم رو ترمیم کنم

ولی من خوردمیشم

شکسته میشم

تومن راترمیم میکنی ولی

.

.

آبکـــــــــــــــی!

درست مثل عشقت

عیبی ندارد خدایی هم هست

هست

هست...


فقط خودت

من زنم

من وتمام زنهای دیگر هیچ وقت نباید دلمان رابه دست یکی ازاین نامردهای روزگارپست بسپاریم

دل من پاکه،پاک پاک

اما وقتی تو بادست های آلوده ات روح من رو خط خطی کردی

سعی کردی که افکار کثیفت رو به من بقبولونی

که من بشم چیزی که تومیخواستی

تو

فقط خودت

من زنم

زنی که ازمحبت پدری چیزی نفهمیده

من زنم ودر خیال تو همیشه یک ضعیفه بوده ام که باید  کنیزی ات رامیکردم

خیالی نیست کسی به حرف منِ ضعیفه اهمیت نمیدهد!

ومن مجبورم که این دردوشته هارابنویسم تاتوبخوانی تاشایدکمی دلت به رحم آید

شاید

شاید...


من زنم ازجنس شیشه

من زنم

ازجنس شیشه

یه وقتایی روی من خط میکش که صداش توی اعماق وجودم میپیچه وآزارم میده وبرای همیشه جاش میمونه

امامن

دوباره ازجنس سنگ ظاهر میشم

من زنم

از جنس بارو

انتظار دارم تو چترم باشی در باران غمها

این بار مثل شمعم

انتظار دارم که پروانه سوی ودورم وبرم بمانی

اما بدون هیچ صدایی همراه سکوتی مرگبار در اعماق وجودم میسوزم

من با دروغ  های مخملی وزیبات آرامم کردی ولی..

.

.

فقط دروغ بود

دروغ

توفقط مرابه عنوان یک عروسک قبول داشتی

که هروقت بخواهی بازی ام دهی

عشق من "تو"بودی و

عشق"تو"،"او"!

پس خداحافظ ای دنیای من...


من زنم وتومرد

من زنم وتومرد

توبی هیچ نام ونشونی وارد زندگی ام شدی درحالی که من به تو هیچ علاقه ای نداشتم

ولی تو

با زبون بازیات که  همش دروغ بود

با کارات

وباکمک نقطه ضعف های من

تونستی«تو»روتبدیل به«عشقم»کنی

«هان»رو به«جانم»!

باعث شدی منی که آنقدر آرام بودم

به آدمی عصبی وافسرده تبدیل شوم

مجبورم کردی عاشقت بشم

مجبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــور

منی که هر شب باخیال راحت می خوابیم

باعث شدی که

شب ها از صدای گریه هایم دیگران بیدار شوند

ومن مجبور باشم به خاطر تو

توی لعنتی

بگویم چیزی نیست یک کمر درد ساده است

زود خوب میشه

شب خوش

همه ی اینها به خاطر تو

توی لعنتی که وقتی بهت احتیاج داشتم

ترکم کردی

گفتی به دردم نمیخوری

گفتی همه ی این کارا به خاطر خودمه

آخه لعنتی من این دلسوزی ها رونمی خوام

«تو»باید زودتر می رفتی

حالا یادت افتاذه

تازه به فکر آیندمی؟

من زنم یک انسانم وتو حق نداری فکرکنی که من یک ضعیفه ام وتودلت بخواهد هر کاری بکنی وآخرش بگویی:

قسمت نبود!


من زنم

من زنم

آن هم یک زن ایرانی

که در میان مردمانی زندگی میکنم که مجبور ام به خاطر گناه نکردن آنها هر طور که دیگران دوست دارند لباس بپوشم

من زنی هستم که تمام روز در بیرون از خانه برای به دست آوردن لقمه نانی خودم رابه آب وآتیش بکشم

و وقتی به خانه بیایم همسرم من را تحقیر کند

سخت است فهمیدن احساس زنی که بیرون از خانه مانند یک مرد برای خانواده اش زحمت میکشد

ولی شب ها صدای هق هق گریه اش درفضای اتاق می پیچد


من زنم

من زنم

برای سیر کردن فرزندانم ومردی که هیچ وقت نخواست که مرا درک کند

هر کاری بکنم وهرشب هم باهمسرم سر کار کردن من در بیرون جروبحث کنم

آخر یکی باید پیداشود که به شماها بفهماند که ما زنان اگر نبودیم نسلتان ادامه نمیافت

فراموش میشدید واز ذهن هاپاک میشدید

من به خاطر سیرکردن شکم تو

باید هر روز باهزاران مرد صخبت کنم وخدم را به گناه بیندازم

چراکه اگر من باهمین حجابی که خودتان سنگش رابه سینه میزنید پیش یکی از همین مدیرها بروم اول به سرووضعم نگاه میکند نه به کاری که بااو دارم

این من نیستم که برای جلب توجه لباس تنگ میپوشم

فکر میکنید من هم دوست دارم هر روز یک ساعت برای آرایش کردن وقت بگذارم؟

نه بلکه این رفتار وفکر کثیف برخی از انسان هاست

که انسان را مجبور به این کارها میکند

این همه می گویید خواهرم حجابت

یک بار هم به برادران گرامی مان بگویید برادرم نگاهت

من یک زن آریایی ام

ومن با افکار خودتان باید حجابم را حفظ کنم

بامیزان ایمان شما

ولی شماچی؟؟؟

مردمان ما دیگر آریایی نیستند معلوم نیست چه موجودی هستند

یک نفر برای سلامت چشمانش عینک آفتابی میزند

ودیگری برای اینکه معلوم نشود که به چه کسی نگاه می کند

شماچی؟...

ماکجاییم وشماکجا...