دل من را
من زنم
درجامعه ای کثیف زندگی میکنم
پرازکثافت
که این جامعه رابه گندکشیده اند
تو
وقتی دلم رامیشکنی...ومن باصدای بلندمیخندم
فکرنکن که سرخوشم
من بلندمیخندم که توصدای بلندشکستن قلبم رانشنوی
این صدای گوش خراش را...
تانفهمی از دستت ناراحتم
تاازدستت ندهم
من زنم
ازجنس آب،مثل آب
پاک وزلال ولی
وقتی که ذره ای جوهربدی را درمن میریزی
درمن پخش میشود من تحمل اینرا ندارم
پس تو
در برکهی ساکن دلم غوغابه پا نکن
کاری نکن که هیچ ماهی نخواهد به سمتم بیاید از ترس!
در دل من بازی نکن
دل من جای بازی نیست
ولی توهمه چیز را به بازی میگیری
همه چز را
حتی دل من را